در گوش بجز عشق توام زمزمه از آشفتهٔ شیرازی غزل 303

آشفتهٔ شیرازی

آثار آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

در گوش بجز عشق توام زمزمه ای نیست

1 در گوش بجز عشق توام زمزمه ای نیست در سر بجز از شور توام همهمه ای نیست

2 در دیر و حرم مطرب و مؤذن همه در ذکر جز یاد تو هر جا شنوم زمزمه ای نیست

3 از صدر ازل هر چه بگفتند و بگویند از دفتر حسن تو بجز شر زمه ای نیست

4 از سلمی و شیرین و زلیلا و زعذرا مقصود یکی بوده و باشد همه ای نیست

5 ای شیخ جهانی زتو فردا بتظلم بر ما بجز از خون رزان مظلمه ای نیست

6 ای خواجه چه نازی زحشم یا خدم خویش آسوده کسی کش گله ای و رمه ای نیست

7 آشفته بود از شب هجر تو مشوش از روز حسابش بدرون واهمه ای نیست

8 من خود زسگان در شاهنشه طوسم اعمال بجز حب بنی فاطمه ای نیست

9 مائیم وولای تو و بیزاری از اغیار جز محکمه حیدر هم محکمه ای نیست

10 در اول و آخر زعلی گوی و زقائم عنوان بجز از آن و جز این خاتمه ای نیست

عکس نوشته
کامنت
comment