- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نیست ما را هیچ فکری جز لقای روی دوست آفرین بررای درویشی که در فکر نکوست
2 زلف و رویت نیست تنها آرزوی ما و بس مشتری و ماه را شبرو شدن زین آرزوست
3 عاشقی را باید از باد صبا آموختن میرود بی پا و بی سر دایما در جستجوست
4 مستی عشاق باشد زان دو چشم پر خمار سرخوشی بیدلان نه از باده جام و سبوست
5 پیش قاضی محبان مدعی عشق را شاهد عادل بغیر از چشم گریان، رنگ روست
6 گو(ی)اگر پیش سر عشاق در میدان غم میکند دعوی که من سرگشته ام بیهوده گوست
7 غیر سرو قامتش در باغ دل جایی مده همت عالی اسیری چون ترا آئین و خوست