در نعت بقا نیست کسی با تو مشارک از جامی غزل 294

جامی

جامی

جامی

در نعت بقا نیست کسی با تو مشارک

1 در نعت بقا نیست کسی با تو مشارک وجه تو بود باقی و باقی همه هالک

2 هرجا زده ز اسماء تو آدم دم انبا «سبحانک لا علم لنا» گفته ملایک

3 از ظلمت زلفت نتوان برد برون راه گر نور جمالت نشود رهبر سالک

4 در سلک مساکین تو سکان صوامع وز خیل ممالیک تو شاهان ممالک

5 عابد ز تو محجوب به تکمیل عبادات حاجی ز تو محروم به تحقیق مناسک

6 از عام کالانعام مجو همت پاکان معراج ملائک نبود کار اولئک

7 باحرص و هوا نیست غزا طاقت واعظ رعنای مجالس نبود مرد معارک

8 گفتی بدرآی از همه تا با تو درآیم فالقلب فداء لک والروح کذلک

9 جامی به غم عشق تواز فضل تو افتاد مولای کما کنت تفضلت فبارک

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر