1 بر روی تو از هلاک جانم غم نیست با یاد تو آب دیدگانم کم نیست
2 با این همه اندیشه به وصل رخ تو کمتر ز امیدی بود آنم هم نیست
1 کاری بگزاف می گذارم عمری به امید می سپارم
2 نی زهره آنکه دل به جویم نی طاقت آنکه دم بر آرم
1 مژده عالم را که شاه گنبد نیلوفری آمد از ایوان کیوان سوی قصر مشتری
2 تا پدید آرد ز شاخ بید خط مشک نو تا برویاند ز خار خشک گلبرگ تری