-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بر دل یوسف غمی در کنج زندان بر نخاست کز پریشانی فغان از پیر کنعان بر نخاست
2 وه که تا لب های من آلوده از افغان نکرد تشنگی از هر طرف، جویی به حیوان بر نخاست
3 باغبان عشق با دعوی به رضوان گفت خیز تا در هر باغ نگشادیم رضوان بر نخاست
4 عشق را نازم که شاه حسن در بزم ازل بهر دل تعظیم کرد، از بهر ایمان بر نخاست
5 بی نیازی کن که گرد کوچه ی افتادگی دام را دریوزه تا نگرفت انسان بر نخاست
6 تا دل تحت الثری از کشتگان عشق سوخت لیک دردی از شهادت های انسان بر نخاست
7 شد به اوج غم بسی رد و بدل عرفی نهاد کین محیط از موج سالم بود، طوفان بر نخاست