عرفی شیرازی

عرفی شیرازی

عرفی شیرازی
عرفی شیرازی

بر دل یوسف غمی در کنج زندان از عرفی شیرازی غزل 46

غزل 46 ام از 981 غزلیات

بر دل یوسف غمی در کنج زندان بر نخاست

1 بر دل یوسف غمی در کنج زندان بر نخاست کز پریشانی فغان از پیر کنعان بر نخاست

2 وه که تا لب های من آلوده از افغان نکرد تشنگی از هر طرف، جویی به حیوان بر نخاست

3 باغبان عشق با دعوی به رضوان گفت خیز تا در هر باغ نگشادیم رضوان بر نخاست

4 عشق را نازم که شاه حسن در بزم ازل بهر دل تعظیم کرد، از بهر ایمان بر نخاست

5 بی نیازی کن که گرد کوچه ی افتادگی دام را دریوزه تا نگرفت انسان بر نخاست

6 تا دل تحت الثری از کشتگان عشق سوخت لیک دردی از شهادت های انسان بر نخاست

7 شد به اوج غم بسی رد و بدل عرفی نهاد کین محیط از موج سالم بود، طوفان بر نخاست

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر بر دل یوسف غمی در کنج زندان بر نخاست

شاعر شعر بر دل یوسف غمی در کنج زندان بر نخاست چه کسی است ؟

شاعر شعر بر دل یوسف غمی در کنج زندان بر نخاست عرفی شیرازی می باشد.

شعر بر دل یوسف غمی در کنج زندان بر نخاست در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 10 سروده شده است.

قالب شعر بر دل یوسف غمی در کنج زندان بر نخاست چیست ؟

قالب شعر بر دل یوسف غمی در کنج زندان بر نخاست غزل است

مضمون اصلی شعر بر دل یوسف غمی در کنج زندان بر نخاست چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
ویدیویی