هیچ حاصل ز فضل و دانش نیست
1
هیچ حاصل ز فضل و دانش نیست
اندرین روزگار بی حاصل
2
کلک را گو برو به اب سیاه
تو و آن کو به فضل شد مایل
3
گر شود تیر جعبۀ مریّخ
تیر چرخ آن زمان شود مقبل
4
ز احتراق و رجوع باز رهد
ور بر مشتری کند منزل
5
دست در نیزه زن که در این دور
نیست بی نیزه رونق عامل