-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در کوی عشق نیست ز اهل وفا کسی هرگز نمی شود به کسی آشنا کسی
2 دنبال آن که دست به وصلش نمی رسد تا کی رود چو سایه ی مرغ هوا کسی
3 ما را چه چاره غیر مدارا به روزگار هرگز مباد کار، کسی را به ناکسی
4 بر خاک، آبروی خود ای آسمان مریز هرگز نکرده است بزرگی به ما کسی
5 همت بود بساط بزرگی، ندیده است در خانه ی خدا بجز از بوریا کسی
6 رنجیده می روی ز سر کوی او سلیم چون می شود نیاید اگر از قفا کسی؟