دارد حیات، عالمی و جان از جویای تبریزی غزل 167

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

دارد حیات، عالمی و جان پدید نیست

1 دارد حیات، عالمی و جان پدید نیست دنیا ز آدمی پر و انسان پدید نیست

2 در پردهٔ ظهور نهان است جلوه اش از بسکه گشته است نمایان پدید نیست

3 در خط نهان شده است تو را آب و رنگ حسن گل از وفور سنبل و ریحان پدید نیست

4 محو جمالم و رخش از دیده ام نهان آب از سرم گذشته و عمان پدید نیست

5 پنهان شده است آینه ام از هجوم عکس جویا اگر چه جلوهٔ جانان پدید نیست

عکس نوشته
کامنت
comment