1 مرغی است سخن که آشیان ساخت ز جان او را همه در باغ خرد یافت توان
2 در باغ خرد درخت دل جوید از آن کاید ز درخت دل سوی شاخ زبان
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 عشقت که دوای جان این دلریش است ز اندازهٔ هر هوس پرستی بیش است
2 چیزی است که از ازل مرا در سر بود کاری است که تا ابد مرا در پیش است
1 ماییم ز خود وجود پرداختگان و آتش به وجود خود در انداختگان
2 پیش رخ چون شمع تو شبهای وصال پروانه صفت وجود خود باختگان.
1 دعوی عشق جانان در هر دهان نگنجد وصف جمال رویش در هر زبان نگنجد
2 نور کمال حسنش در هر نظر نیاید شرح صفات ذاتش در هر بیان نگنجد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **