در نفس از ناصرخسرو قبادیانی خوان الاخوان 47

ناصرخسرو قبادیانی

آثار ناصرخسرو قبادیانی

ناصرخسرو قبادیانی

در نفس مردم سه قوت است: یکی قوت غضبی که مردم بدان قوت با حیوان سخن گوی برابر است و انباز است، و دیگر قوت شهوانی...

در نفس مردم سه قوت است: یکی قوت غضبی که مردم بدان قوت با حیوان سخن گوی برابر است و انباز است، و دیگر قوت شهوانی که بدین قوت مردم بانبات انباز است، و سدیگر قوت ناطقه که مردم بدین قوت از نبات و حیوان جداست و بدین سه قوت مراد آفریدگار از آفرینش بحاصل آمد. ,

و آفرینش دو بود: یکی آفرینش عالم است بصورت جسد مردم که آن صورت زنده ایست سخن گوی میرنده و عالم جسمانی بدن بایست تا این صورت مردم بحاصل آمد و دیگر آفرینش صورت نفس مردم بود صورت زنده سخن گوی دانای نامیرنده و جسد مردم بدان بایست تا نفس دانا را از مردم بحاصل آید. ,

پس گوئیم که قوه ناطقه مر صورت نفسانیء باقی را بمنزلت هیولی بود، از بهر آنک بسخن توانست پذیرفتن مر علم را همچنانک چوب تواند پذیرفتن مر صورت کرسی را و قوت شهوانی مر صورت جسدانی را بمنزلت هیولی بود، از بهر آنک جز بقوت شهوانی جسد زیادت نپذیرد بکشیدن غذا و قوث غضبی مر هر دو را یاری گر بود تا هر دو صورت بیاریء قوت غضبی بحاصل همی آید، و اما بقوت غضبی صورت نفسانیء باقی مر قوت ناطقه را بدان بحاصل آید که مر دشمنان را از خویشتن بقوت غضبی دور کند تا باکتساب فضائل و معرفت شکر منعم صورت باقی را بیابد و اما بمعرفت قوت غضبی صورت جسدانی مر قوت شهوانی را بدان بحاصل شد که دشمن خویش را بقوت غضبی دفع توانست کردن و جفت جستن از جنس خویش و طلب کردن خورش و پوشش که صلاح جسد اندر آن بود این همه بقوت غضبی بود مردم را، و گر قوت غضبی قوت ناطقه را یاری ندادی قوت ناطقه هرگز باستفادت علم ورزیدن عبادت و شکر منعم نتوانستی کردن، از بهر آنک نفس شهوانی بر ناطقه چیره شدی و ناطقه را مقهور کردی و نقس ناطقه ضایع شدی، و همچنین اگر یاری نبودی مر نفس شهوانی را از نفس غضبی طلب نوشیدنی و خوردنی و جفت خویش نتوانستی کردن و دشمن را از خویشتن دور نتوانستی داشتن و مادت حیوان گسسته شدی، و نیز اگر نفس ناطقه مر قوت غضبی را معونت نکردی هیچ حیوان از دشمن نتوانستی پرهیز کردن و ندانستی که صلاح او در چیست و گر معونت شهوانی مر ناطقه را نبودی بنگاه داشت قوت حیوانی بیرون کشیدن خورش و آسایش قوت ناطقه پایدار نیافتی و از پرهیز هلاک شدی، پس کردگار عالم- بجود باری سبحانه- این هر سه قوت مختلف یاری گران یکدیگر ساخت تازین روی که گفتیم دو مراد او اندر دو صورت جسمانی و روحانی مردم بدنیا و آخرت تمام شود، و هر یکی ازین سه قوت برای نفس حیوانی شاید خواندن، و گر مرین قوتها را قوتهای نفس خوانی و همه بیک نفس کل منسوب کنی روا باشد، و گر هر یکی را نفس خوانی اشارت برمز از ذات این قوتها کرده باشی، و حکما اوائل هم قوی خواندند مرین قوتها را هم نفسها خواندند مثالی بدهیم مرین هر سه قوت را از روی طبایع تا بفهم شنونده نزدیگتر باشد، و گوئیم سبیل قوت غضبی با قوت شهوانی و قوت ناطقه از روی طبیعت سبیل رطوبت است ایستاده میان حرارت و برودت،اگر غلبه حرارت باشد رطوبت با او یار شود و گر غلبه مر برودت را باشد در رطوبت با او یار شود، از بهر آنک اگر رطوبت حرارت را پذیرد هوا گردد که گرم و تر است و گر رطوبت برودت را پذیرد آب گردد که سرد و تر است، همچنین قوت غضبی را میل بدان قوت افتد که غلبه او را باشد، اگر ناطقه غالب باشد یار ناطقه شود و گر شهوانی غالب باشد یار شهوانی شود، و مثالی دیگر: از روی حیوانی سبیل قوت غضبی و دو قوت ناطقه و شهوانی سبیل سگی شکاریست که هر چه اندر عالم است بتواند گرفتن بمیان دو مرد صیاد که همت ایشان مختلف است بغایت اختلاف، چنانک صید یک مرد بمثل شیر و پلنگ بود و صید دیگر مرد مار و موش پاشد، همت یکی عالی و بزرگوار و همت آن دیگر دون و خسیس، و آن سگ همیشه فرمانبردار آنکس باشد که بهمت خویش هشیارتر و صید خویش را جویاتر باشد،و چون سگ پس آن مرد صیاد هشیار رود آن ناهشیار را ناچاره سپس ایشان باید رفتن اینست مثال قوت غضبی با قوت ناطقه و شهوانی را ستار است و ناطقه و شهوانی و هر دو جویندگان زندگانی اند و خوشی، ناطقه زندگانی و خوشیء جاودانی جوید و شهوانی زندگی و خوشیء این جهان جوید، و این گروه را خدای تعالی فرمود کز ستور کم بوده تراند بدین آیت که گفت، قوله: «ان هم الا کالانعام بل هم اضل سبیلا»،گفت: ایشان نیستند مگر چون ستور بل که ایشان گمراه ترند پس گوئیم چون آرزوی نفس ناطقه بیشتر باشد بطلب خوشی و زندگی باقی طلب استفادت علم کند و میل بعمل شریعت و عبادت خدای دارد قوت غضبی میل بدو کند و چون میل غضبی بناطقه اوفتد شهوانی سپس رو ایشان گردد بضرورت، و همه کارهای مردم موافق عقل آید بغایت نیکویی و راستی، و اگر آهنگ قوت شهوانی بیشتر باشد بطلب لذت جسد میل غضبی سوی شهوانی افتد و ناطقه متابع شهوانی و غضبی شود، همه کارهای مردم مخالف عقل اوفتد از دست پیش کردن بناشایستها چون زنا و لواطه و دزدی و دروغ و بیدادی، این همه کارها زشت است و مخالف عقل است پس هر چه سوی عقل نیکوست اندرو راحت و قوت ناطقه است و رنج قوت شهوانی و هر چه سوی عقل زشت است اندر او راحت شهوانی است و رنج عاقله است، و همه رسولان علیه السلام سیاست و مالش مرقوت شهوانی را کردند تا فرمان بردار باشد مر ناطقه را بانواع عبادت از نماز و روزه و حج و زکاه و پارسایی و خرسندی و راست گفتن و جستن علم و خویشتن را زیر دست دارا داشتن، و اندرین همه کارها راحت و لذت مر نفس ناطقه راست و قوت اوست، و همه نیکوست بعقل و اندرین همه کارها رنج شهوانی است و ضعف او، همه حکماء پیشین که خداشناس بودند متعلمان را بآغاز تعلیم پرهیز فرمودندی و مر نفس شهوائی را نپروردندی، بل گفتندی که عالم الهی را بیاموزید و نفس شهوانی را فرو شکسته دارید، از بهر آنک با غلبه و قوت شهوانی علم نتوان پذیرفتن گفتیم اندر مراتب قوتهای نفس آن مایه که خردمند را کفایت است. ,

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر