جز دیدن روی تو مرا رای دگر نیست از عراقی غزل 35

جز دیدن روی تو مرا رای دگر نیست

1 جز دیدن روی تو مرا رای دگر نیست جز وصل توام هیچ تمنای دگر نیست

2 این چشم جهان بین مرا در همه عالم جز بر سر کوی تو تماشای دگر نیست

3 وین جان من سوخته را جز سر زلفت اندر همه گیتی سر سودای دگر نیست

4 یک لحظه غمت از دل من می‌نشود دور گویی که غمت را جز ازین رای دگر نیست

5 یک بوسه ربودم ز لبت، دل دگری خواست فرمود فراق تو که: فرمای، دگر نیست

6 هستند تو را جمله جهان واله و شیدا لیکن چو منت واله و شیدای دگر نیست

7 عشاق تو گرچه همه شیرین سخنانند لیکن چو عراقیت شکرخای دگر نیست

عکس نوشته
کامنت
comment