-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بعد مرگ من نکرد آن مه تاسف برطرف میتوان مرد از برای او تکلف برطرف
2 تا نگردد سیر عاشق بر سر خوان وصال بود در منع زلیخا حق یوسف برطرف
3 خاصه من کرده باغ وصل را اما در آن بر تماشا نیستم قادر تکلیف بطرف
4 فیض من بنگر که چون رفتم به بزمش صد حجاب در میان آمد ولی شد بی توقف برطرف
5 چند آری در میان تعریف بزم صوفیان باده صافی به دست آور تصرف بر طرف
6 بخت ساعت ساعتم از وصل سازد کامیاب گر شود از وعدهای او تخلف برطرف
7 محتشم مرد و ز تیغش مشکل خود حل نساخت تا ابد مشکل که گیرد زین تاسف برطرف