1 ای خان عظیم شان مرا خوار مبین خود را گل نو رسته ، به گل زار مبین
2 تو نصف گلی، نه گل چو چشم احول یک را دو، به دیدار ، پدیدار مبین
1 باز باغ از فر فرودین جوان شد گلستان چون روی یار دل ستان شد
2 طرف گل زار آن چنان شد کز نکوئی خود تو گوئی رشگ گل زار جنان شد
1 جانا نفسی آخر فارغ ز دو عالم باش نه شاد ز شادی شو نه غم زده از غم باش
2 وارسته ز کفر و دین آسوده زمهر و کین نه رنجه و نه شاد و نه خرم باش
1 ای داور دین پرور عادل که ز عدلت کبک دری انصاف ز شهباز ستاند
2 آنی تو که در مصر جهان هر که عزیزست از طاعت درگاه تو اعزاز ستاند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به