1 ای خان عظیم شان مرا خوار مبین خود را گل نو رسته ، به گل زار مبین
2 تو نصف گلی، نه گل چو چشم احول یک را دو، به دیدار ، پدیدار مبین
1 رشتی علی: ای وای که بد نام شدی بازی چه کودکان حمام شدی
2 رفتی که کنی رام، خودت رام شدی با این همه پختگی، چرا خام شدی؟
1 ای عزیزی که مال و جاه ترا به فنا و زوال مشتاقم
2 بالله آن روز و روزگار گذشت که منت گفتمی ز عشاقم
1 جلایر چون گذارش بر ری افتاد به مهمان داری کهیای بغداد
2 بسی اعجوبه در پاشویه ها دید که الحق واجب الوا گویه ها دید