زان روز که روی تو مرا در از اسیری لاهیجی غزل 202

اسیری لاهیجی

آثار اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجی

زان روز که روی تو مرا در نظر آمد

1 زان روز که روی تو مرا در نظر آمد خورشید جهان در نظرم مختصر آمد

2 مشتاق لقا را چه خبر از بد و نیکست چون مست می شوق ز خود بیخبر آمد

3 جان و دل سرگشته ما را بره وصل هم عشق تو از راه کرم راهبر آمد

4 دوران وصال آمد و جان خرم و شادست کایام غم فرقت جانان بسرآمد

5 مجروح نشد عاشق بیچاره ز وصلت در عشق تو هر چند که بی زور و زر آمد

6 ذرات جهان محو شد از مهر جمالت از پرده پندار چو روی تو برآمد

7 تا دید عیان حسن رخت جان اسیری از جمله جهان عارف صاحب نظر آمد

عکس نوشته
کامنت
comment