- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جهان ز رفتن مودود شه موئید دین به ما نمود مزاج و به ما نمود سرشت
2 جریدهایست نهاد سیه سپید جهان که روزگار درو جز قضای بد ننوشت
3 چه سود از آنکه از این پیش خسروان کردند زرزمگاه قیامت به بزمگاه بهشت
4 چو عاقبت همه را تا به سنجر اندر مرو شدست بستر خاک و شدست بالین خشت
5 کدام جان که قضاش از ورای چرخ نبرد کدام تن که فناش از فرود خاک نهشت
6 بگو که خوشه آسانی از کجا چینم که گاو چرخ از این تخم و بیخ هیچ نکشت
7 بگو که جامهٔ آسایش از کجا پوشم چو دوک زهره از این تاروپود هیچ نرشت
8 مسافران بقا را چو نیست روی مقام دوروزه منزل و آرامگه چه خوب و چه زشت
9 خدای ناصر دین را بزرگ اجرای داد که دهر خرد بساطی ز ملک در ننوشت