1 جهان رفت و جوانی و چمن رفت گل نسرین و سرو و یاسمن رفت
2 پس از من دوستان گویند:«افسوس که آخر فایز شیرین سخن رفت»
1 بتا بیژنصفت در چه گرفتار منیژهوار اگر هستی وفادار
2 کمند زلف بگشا چون تهمتن تو فایز را ز چاه غم برون آر
1 به زیر پرده آن روی دلآرا بود چون شمع در فانوس پیدا
2 دل فایز چو پروانه به دورش مدامش سوختن باشد تمنا
1 مرا جان بر لب آمد از جدایی به سوی من نمی آیی، کجایی؟
2 نمی ترسی که بعد از قتل فایز بگویندت تو یار بی وفایی؟
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به