1 دنیا که دلت ز حسرت او زار است سرتاسر او تمام، محنتزار است
2 بالله که دولتش نیرزد به جوی تالله که نام بردنش هم عار است
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 روح بخشی، ای نسیم صبحدم خود مگر میآیی از ملک عجم
2 تازه گردید از تو درد اشتیاق میرسی گویا ز اقلیم عراق
1 لطف ازلی، نیکی هر بد خواهد هر گمره را روی به مقصد خواهد
2 گر جرم تو بیعد است، نومید مشو لطف بیحد گناه بیعد خواهد
1 یارب، تو مرا مژدهٔ وصلی برسان برهانم از این نوع و به اصلی برسان
2 تا چند از این فصل مکرر دیدن بیرون ز چهار فصل، فصلی برسان
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به