1 عالم که خوردنش همه غم باشد از جهان بهتر ز جاهلی که نعیم جهان خورد
2 گرچه غذای جغد شود سینه تذرو به زو همای اگرچه که او استخوان خورد
1 نماز شام چو کرد آن لطیف کودک خوب به عزم راه نشاط رکاب و رای رکوب
2 شبم دو شد که دو خورشید در یکی ساعت مرا غریب بماندند و کرد رای غروب
1 آزر و مانی که صورتهای دلبر کرده اند نی رخ چون ماه و نی زلف چو عنبر کرده اند
2 عنبرین گیسوی و مه دیدار آن دلبر مرا بی نیاز از صورت مانی و آزر کرده اند
1 چو کهربا شد برگ و چو لعل گشت عصیر گره گره چو زره شد ز باد روی غدیر
2 مشعبدی کند اکنون خزان همی به درست که وصف حال جهان را همی کند تغییر