- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جهان فضل و فضایل امام ربّانی که قایمست بتو قوّت مسلمانی
2 شهاب چرخ شریعت که گشت خاکستر ز تاب نور ضمیرت نفوس شیطانی
3 برای تحفۀ جان می برند دست بدست جواهر سخنت سالکان روحانی
4 چو در معالم قدست مسرح نظرت کی التفات نمایی به عالم فانی؟
5 چو نیک در نگری کمترینه خاشاکیست به چشم همّت تو کاینات جسمانی
6 بلای عالم و شوق من و فضایل تو بیان پذیر نیاید به نطق انسانی
7 بسنده ناید باران اشکهای مرا اگر ز صبر بدوزم هزار بارانی
8 مرا و شهر مرا پشت پا زدی و شد ی فرو گذاشته دیوانه را به ویرانی
9 بپّر علم و عمل می پری بتو نرسد کسی که هست اسیر قیود نفسانی
10 مرا که پای ندارم تو دست گیر ارنی تو خود به پرّ فرشته پری بآسانی
11 مرا ز دوری جانست این همه غم دل وگرنه تو بهمه حال مونس جانی
12 ز لوح سینةۀ من ایت خلوص و دعا اگر چه می ننویسم چو آب می خوانی
13 از آنچه بی تو برین جان خسته می گذرد چگویم و چه نویسم؟ تو خود نکودانی
14 به التماس چه زحمت نمایمت؟ که تو خود ز من دریغ نداری هر آنچه بتوانی