- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جهان خالیست، من در گوشه زانم مروت قحط شد، بیتوشه زانم
2 اگر بودی چنان چون بود ازین پیش بزرگی کو بدانستی کم از بیش
3 چرا بایستمی ده نامه گفتن؟ چو خامان درد دل با خامه گفتن؟
4 کی از ده نامهای نامم برآید؟ ز هر بیهودهای کامم بر آید؟
5 چو دریا پر گهر دارم ضمیری ولی گوهر نمیجوید امیری
6 چون ماه از طبع من خود نور پاشد نه او را مشتری باید که باشد؟
7 سخن را چون خریداری ندیدم به از ترک سخن کاری ندیدم
8 خرد دورست ازین بیهوده گفتن حدیث بوده و نابوده گفتن