جهان بگرفت باز از از جهان ملک خاتون غزل 1358

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

جهان بگرفت باز از سر جوانی

1 جهان بگرفت باز از سر جوانی رسید ایام عیش و کامرانی

2 بهار و نرگس و بید و بنفشه کنار جوی و روز شادمانی

3 شکفته ارغوان و سوسن آزاد چمن سبز و شراب ارغوانی

4 کنونت ای عزیزا قدر بشناس مده بر باد غم عمر و جوانی

5 به رخ اندر چمن همچون گل نو به قد در باغ سرو بوستانی

6 به جان آمد دلم در درد عشقت مکن زین بیش با ما دلستانی

7 مرا در سر به جای نور چشمی مرا در تن تو چون روح و روانی

8 رقیب بی خرد چندم دهی پند تو قدر روز وصل او چه دانی

9 ز تاب هجر جانان مشکن ای دل که بهر روز وصلش در جهانی

عکس نوشته
کامنت
comment