1 دنیا به مراد رانده گیر، آخر چه؟ وین نامهٔ عمر خوانده گیر، آخر چه؟
2 گیرم که به کام دل بمانی صد سال صد سال دگر بمانده گیر، آخر چه؟
1 یا رب چو بخوانی ام، اطعنا گویم فرمان تو را به جان سمعنا گویم
2 بر من تو به فضل اگر غفرنا گویی من آیم و ربنا ظلمنا گویم
1 در مقامی که رسد زو به دل و جان آسیب نبود جان خردمند ز رفتن به نهیب
2 ناشکیبا مشو ار باز گذارد جانت خانه ای را که ز ویران شدنش نیست شکیب
1 سمع و بصر و زبان و دستم، همه اوست من نیستم و هستیِ هستم همه اوست
2 این هستی موهوم، خیالی است صریح زین هستی موهوم چو رستم، همه اوست