کار عالم همه هیچست از جهان ملک خاتون غزل 391

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

کار عالم همه هیچست چو هیچست به هیچ

1 کار عالم همه هیچست چو هیچست به هیچ زینهار ای دل سرگشته که در هیچ مپیچ

2 چون به شیرینی آن لب خورم این ماده تلخ به سر و جان تو کاین عرصهٔ غم را در پیچ

3 وعدهٔ وصل خودم داد شبی در ظلمات همچو زلف تو چه راهی‌ست چنین پیچاپیچ

4 سخنی گوی که مفهوم نگردد دهنت ای عزیز دل من دل نتوان داد به هیچ

عکس نوشته
کامنت
comment