-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 موج زن در دل خیال آن لب میگون گذشت آب حیوان بین که از دریای آتش چون گذشت
2 تا دلی آوردم و این فتنه ها بر داشتم از گرانباری چه ها بر خاطر گردون گذشت
3 با من گریان چه داری، رو که تا نزدیک من هر قدم می باید از صد دجله و جیحون گذشت
4 در درون باغ عشرت عمر ها بگذشت، لیک عمر دیگر در پریشانی هم از بیرون گذشت
5 کاروان عمرها کش نوشدارو بار بود دایم از سیلاب زهر و جویبار خون گذشت
6 نقش پا بنمایدت گر زانکه پی گم می کنی کز کدامین طرف عرفی آمد و مجنون گذشت