- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن زن که پریر آمد در عقد نکاحت بر مدحت او بود زبان در دهن تو
2 از بس که برو مهر تو می دیدم گفتم کین زن ز برای تو برید کفن تو
3 امروزش دیدم خط بیزاری در دست نفرینش دمادم شده بر جان و تن تو
4 امساک به معروف نکردیش همانا معروف با امساک نبودست زن تو