-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رهزن ایمان من شد نازنین تازهای رفتم از کیش مسلمانی به دین تازهای
2 خواجه هی خاموش باش امشب که اصحاب حضور خلوتی دارند با خلوتنشین تازهای
3 کاشکی میریخت از بهر سرشک دیدهام دست معمار قضا طرح زمین تازهای
4 گر ز چین آشوب برخیزد عجب نبود که باز بر سر زلف تو افتادهست چین تازهای
5 نام یاقوت لبت بر خاتم دل کندهام اسم اعظم را نوشتم بر نگین تازهای
6 گوشهٔ چشمی به سوی من نداری، گوییا خرمن حسن تو دارد خوشهچین تازهای
7 در تمام عمر خوردم نیش زنبور فراق تا مرا نوشینلبت داد انگبین تازهای
8 ترسم از دست تو ای سنگیندل بیدادگر دست غیب آید برون از آستین تازهای
9 تا جوان گردی فروغی در جهان پیرانهسر تازه کن عهد کهن با مهجبین تازهای