نگاه شوخ [و] دل ساده روبه‌رو شده از سعیدا غزل 128

نگاه شوخ [و] دل ساده روبه‌رو شده است

1 نگاه شوخ [و] دل ساده روبه‌رو شده است ترا کباب و مرا باده آرزو شده است

2 خبر نشد سر مویی ز صبح روز فنا اگرچه ظاهر من چون جهان دو مو شده است

3 نه عاقلی است دلا کام جستن از آن لب در این دقیقه بسی حرف و گفتگو شده است

4 نمانده در جگرم قوت کشیدن آه گمان برند که داغ دلم نکو شده است

5 دم از محبت جانان نمی‌توانم زد که تار دوستیم بارها رفو شده است

6 ندیده‌ایم سعیدا ز غیر، نیک و بدی که هرچه دیده شد اندر جهان از او شده است

عکس نوشته
کامنت
comment