1 حکیمان گرچه صد پیکر شکستند مقیم سومنات بود و هستند
2 چسان افرشته و یزدان بگیرند هنوز آدم به فتراکی نبستند
1 شنیدم مرگ با یزدان چنین گفت چه بی نم چشمن کز گل بزاید
2 چو جان او بگیرم شرمسارم ولی او را ز مردن عار ناید
1 ز رازی معنی قرآن چه پرسی؟ ضمیر ما به آیاتش دلیل است
2 خرد آتش فروزد دل بسوزد همین تفسیر نمرود و خلیل است
1 سحر با ناقه گفتم نرم تر رو که راکب خسته و بیمار و پیر است
2 قدم مستانه زد چندان که گوئی بپایش ریگ این صحرا حریر است
1 مثل آئینه مشو محو جمال دگران از دل و دیده فرو شوی خیال دگران
2 آتش از ناله مرغان حرم گیر و بسوز آشیانی که نهادی به نهال دگران