1 شراب آن گهی دست شرّست و شور که باشد سر فتنه را دست زور
2 به بزمی که شد فتنهانگیز مست سر خویش گیر ارنهای پای بست
3 حرام است آری نه گویم که نیست نه یک بار گویم که باری دویست
4 حرام و حرج با حرامی بود حلالش بگویم کدامی بود
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 نه کسی که باز پرسد ز فراق یار ما را نه غمی که می توان گفت به هر کس آشکارا
2 نه دلی که می پذیرد ز مصاحبان نصیحت نه سری که بر در آرد به سکونت مدارا
1 روز برف است بیایید و بیارید شراب تا بنوشیم به شکرانه ی این فتح الباب
2 میر مجلس بنشین گو و به ساقی فرمای تا سبک رطل گران پیش من آرد به شتاب
1 گر هیچ دلی داری دریاب دل مارا حال دل این بی دل میپسند چنین یارا
2 جان نیست چنین کاسد کردیم بسی سودا هم نیز رهی باید بیرون شوِ سودا را
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **