بادی که گذارش به سر کوی تو یابم از جامی غزل 651

بادی که گذارش به سر کوی تو یابم

1 بادی که گذارش به سر کوی تو یابم جان باد فدایش که ازو بوی تو یابم

2 خاکم به ره هر که گذر سوی تو یابد چون نیست ره آنکه گذر سوی تو یابم

3 زیر قدمت باد سرم چون ندهد دست کش بالش راحت سر زانوی تو یابم

4 جز ضربت تیغ ستم و تیر جفا نیست کامی که من از ساعد و بازوی تو یابم

5 خواهم کنم از رشته جان بند قبایت تا دمبدمش بسته به پهلوی تو یابم

6 فیضی که به دل می رسد از سدره و طوبی در سایه سرو قد دلجوی تو یابم

7 جامی نبرد سجده دگر جانب محراب زینسان که دلش مایل ابروی تو یابم

عکس نوشته
کامنت
comment