- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 حکایت کرد باد از گل، گل از پیراهن جانان که نبود بوی جانان جز نصیب پاکدامانان
2 پر از لاله ست صحرا داغ هجران دیده ای گویی گذشته ست آن طرف از دیده ها خون دل افشانان
3 تو خوش زی ای به بزم وصل در سر ساغر عشرت که من هم سرخوشم بیرون در از سنگ دربانان
4 به دل پیکان او ناآمده دل می رود پیشش بلی شرط مروت باشد استقبال مهمانان
5 به فکر آن دهان دل را چه سان آرم ز زلف او نیاید شیوه جمعیت از خاطر پریشانان
6 کله کج کرده دامن بر زده می آید آن کافر خدایا دور دار آن آفت دین از مسلمانان
7 به دستی می به دستی دست وی جامی چه خوش باشد به پای سرو و گل گشتن قدح نوشان غزل خوانان