- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 باد خراسان همیشه خرم و آباد دشت و دیارش ز ظلم و جور تهی باد
2 دشت و دیار ار ز ظلم و جور تهی گشت ملک بماند همیشه خرم و آباد
3 ملک یکی خانهایست بنیادش عدل خانه نپاید اگر نباشد بنیاد
4 داد و دهش گر بنا نهند به کشور به که حصاری کنند ز آهن و پولاد
5 خصم ببستند و شهر و ملک گشودند شاهان از فر و نیروی دهش و داد
6 و آنکو باد جفا و جور بهسر داشت سرش به خاک اندرست و ملکش بر باد
7 شکر خداوند را که داد و دهش را طرفه بنائی نهاد پادشه راد
8 خسرو گیتیستان مظفر دین شاه آنکه ز عدلش بنای ظلم برافتاد
9 داده خدایش خدایگانی و شاهی باز نگیرد خدای آنچه به کس داد
10 ملک عروسی است عدل و دادش کابین در ده کابین و شو مر او را داماد
11 طایر دولت که هرکسش نتوان بست بال و پر خوبش جز به سوی تو نگشاد
12 مسند شرع و سریر حکم تو داری خصم تو دارد غریو و ناله و فریاد
13 اینک بنگر بهار را که شدش طبع شیفته بر مدح تو چو کاه به بیجاد
14 داند کش طبع را چه پایه و مایه است آنکه بداند شناخت شاهین از خاد
15 بود درین آستان پدرش صبوری چندی مدحتسرای و داد سخن داد