- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کس وصالت چنین نخواست که من وز فراقت چنین نکاست که من
2 گفته ای بر رخم که عاشق تر چهره زرد من گواست که من
3 همه کس مبتلای توست ولی نه بدین گونه مبتلاست که من
4 دل که درمانده جدایی توست نه چنان از درت جداست که من
5 کیست گفتم به راستی چو قدت سرو بالا کشید راست که من
6 گفت جامی که می برد سوی دوست باد صبح از میانه برخاست که من
7 بی تو هستم میان آتش و آب کز دل و دیده عمرهاست که من