وصالت عمر جاوید است از عمادالدین نسیمی غزل 272

عمادالدین نسیمی

آثار عمادالدین نسیمی

عمادالدین نسیمی

وصالت عمر جاوید است و بخت سعد و فیروزی

1 وصالت عمر جاوید است و بخت سعد و فیروزی مبارک صبح و شام آن، که شد وصل تواش روزی

2 بیا ای رشک ماه و خور! شبی با ما به روز آور که داد اندیشه زلفت شبم را صورت روزی

3 مکن دعوت به شبخیزی و تسبیح، ای خرد ما را که دیگر شاهد و جام است ورد ما شبانروزی

4 شب هجران به پایان رفت و روز وصل یار آمد بیا ای غره فردا، اگر مشتاق امروزی

5 کند منع از می و شاهد مرا زاهد مدام، آری نباشد اهل جنت را ز شیطان جز بدآموزی

6 بیا و همدم رندان دُردآشام عارف شو ز نور دل اگر خواهی که شمع جان برافروزی

7 ز چنگ آواز تسبیحت نیاید چون به گوش دل چو عود بی‌نوا شاید به جان خود اگر سوزی

8 می وصل آنگهی نوشی که خود باشی می و ساقی رخ یار آن زمان بینی که چشم از غیر بردوزی

9 الا ای ساکن خلوت مزن با من دم از روزه که حق داد از لب خوبان مرا عیدی و نوروزی

10 مرا هر ساعت ای صوفی «بترس از محتسب» گویی ز روبه شیر چون ترسد؟ برو بگذر ز پفیوزی

11 رخ از خاک سر کویش متاب ای صاحب مسند نسیمی‌وار اگر خواهی که بخت و دولت اندوزی

عکس نوشته
کامنت
comment