دایم وصیّت این است، از ما از حزین لاهیجی غزل 63

حزین لاهیجی

آثار حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

دایم وصیّت این است، از ما معاشران را

1 دایم وصیّت این است، از ما معاشران را کز کف نمی توان داد، زلف سمنبران را

2 چیزی نمی تواند، قطع یگانگی کرد نتوان ز هم بریدن، با تیغ دوستان را

3 صد کوه غم به خاطر، از سیل گریه دارم کز دیده می زداید، آن خاک آستان را

4 کو صبر تا کنم طی، غمنامهٔ جدایی؟ از پیش می فرستم، اشک سبک عنان را

5 بی روی گل چمن را دیگر نمی توان دید ای مرغ شاخساری، بردار آشیان را

6 جان می دهند و دردی، دریوزه می نمایند هرگز زیان نباشد، سودای عاشقان را

7 زور کمان گردون بر کجروش نیاید بر خاک می نشاند، چون تیر، راستان را

8 در بارگاه جانان، آهش قبول نبود عاشق به سینه هر دم، تا نشکند سنان را

9 دوران حزین کهن ساخت شرح حدیث مجنون افسانهٔ تو نو کرد، این کهنه داستان را

عکس نوشته
کامنت
comment