سرتاسر عالم به تن امروز از نشاط اصفهانی غزل 33

نشاط اصفهانی

آثار نشاط اصفهانی

نشاط اصفهانی

سرتاسر عالم به تن امروز سری نیست

1 سرتاسر عالم به تن امروز سری نیست کز خاک در شاه جهانش اثری نیست

2 در کار دل غم‌زدگانت نظری نیست یا از من دل‌خسته هنوزت خبری نیست

3 حیرت‌زده می‌دید به حال من و می‌گفت پنداشتم از زلف من آشفته‌تری نیست

4 هر سو که نهی روی سر از خویش بر آری تا نگذری از خویش به سویش گذری نیست

5 آن چشمه که گویند نهان در ظلمات است گر هست به جز در دل شب چشم تری نیست

6 بر من به حقارت نگرد شیخ و نداند کامروز به میخانه چو من معتبری نیست

7 عیبم مکن ای خواجه به رسوایی و مستی من دلخوش از اینم که جز اینم هنری نیست

8 امروز نشاط این همه افسرده چرایی بر سر مگر از بادهٔ دوشت اثری نیست

عکس نوشته
کامنت
comment