زان شمع گلعذاران، هرجا از حزین لاهیجی غزل 338

حزین لاهیجی

آثار حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

زان شمع گلعذاران، هرجا سخن برآید

1 زان شمع گلعذاران، هرجا سخن برآید پروانه از چراغان، مرغ از چمن برآید

2 گر طره برفشاند، آن عنبرین سلاسل شوریده سر به بویش، مشک از ختن برآید

3 در هر زمین که گردد، میراب عشق، دهقان گر خار و خس فشانی سرو و سمن برآید

4 همچون صدف به سینه، هر نکته را بپرور گوهر نگشته حیف است، حرف از دهن برآید

5 دارم ز داغ حسرت، روشن مزار خود را مانند شمع فانوس، آه از کفن برآید

6 چون برگ گل که آید، با آب جو ز گلشن با اشک، پارهٔ دل، از چشم من برآید

7 احسان عشق با من افزون حزین از آنست کز عهدهٔ بیانش، کام و دهن برآید

عکس نوشته
کامنت
comment