- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زان شعله که در دلم نهان است افسرده زبانه ی زمان است
2 گر دود بر آید از نهادم این سوزنه در خور بتان است
3 اندام تو گلبنی که خارش خارا و حریر و پرنیان است
4 آسایش دوستان از این است آرایش بوستان از آن است
5 نتوانم از او کناره جویم هر جا منم او میان جان است
6 آسوده ز قصد رهزنانم کاین راه نه راه کاروان است
7 زنهار منه قدم بر این در با عقل، که عشق پاسبان است
8 بار غم عشق نیکوان را بهتر کشد آنکه ناتوان است
9 گر خواری دوستان پسندند این خار گلیش در میان است
10 ور عزت دشمنان بخواهند این گل خطریش از خزان است
11 جستم ز نشاط اثر در آن کوی گفتند سگی در آستان است