دل ضعیف به یکباره ناتوان از کمال خجندی غزل 901

کمال خجندی

آثار کمال خجندی

کمال خجندی

دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو

1 دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو پدید نیست نشانش مگر نهان شد از و

2 اگرچه در غم اوه شد هلاک من نزدیک بدین قدر ستمی دور چون توان شد از و

3 براه عاشق اگر بحر آتش آمد عشق زنیرگیست که چون دود بر کران شد از و

4 بدان گناه که بی او به خواب میشد چشم چنان زدم شب هجرش که خون روان شد ازو

5 کمال عمر گرانمایه ات به سودا رفت چه مایه بین که درین راه ترا زیان شد ازو

عکس نوشته
کامنت
comment