شیوه عقل از دل دیوانه بیرون کردنیست از جامی غزل 58

شیوه عقل از دل دیوانه بیرون کردنیست

1 شیوه عقل از دل دیوانه بیرون کردنیست ناموافق هرچه هست از خانه بیرون کردنیست

2 هرچه شد در دل گره از مصلحت بینی عقل از درون با نعره مستانه بیرون کردنیست

3 گر کند مشاطه مویی بر تو کج از دست او شانه نی نی دست او از شانه بیرون کردنیست

4 چون شماری عشق ورزان را دم از زاهد مزن از حساب آشنا بیگانه بیرون کردنیست

5 دل ز حرف عشق پر، افسون عقل از وی بشوی از جوار مصحف این افسانه بیرون کردنیست

6 بزمگاه دردنوشان را سفالین کوزه بس کاسه کاشی ازین کاشانه بیرون کردنیست

7 نظم جامی گوهر آمد فکرت صافی صدف زین صدف آن گوهر یکدانه بیرون کردنیست

عکس نوشته
کامنت
comment