-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 موج را از سینهٔ دریا گسستن میتوان بحر بیپایان به جوی خویش بستن میتوان
2 از نوایی میتوان یک شهر دل در خون نشاند یک چمن گل از نسیمی سینه خستن میتوان
3 میتوان جبریل را گنجشک دستآموز کرد شهپرش با موی آتش دیده بستن میتوان
4 ای سکندر سلطنت نازکتر از جام جم است یک جهان آیینه از سنگی شکستن میتوان
5 گر به خود محکم شوی سیل بلاانگیز چیست مثل گوهر در دل دریا نشستن میتوان
6 من فقیرم بینیازم مشربم این است و بس مومیایی خواستن نتوان ، شکستن میتوان