گرمی گریه به سودای تو دامانم از سلیم تهرانی غزل 289

سلیم تهرانی

آثار سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

گرمی گریه به سودای تو دامانم سوخت

1 گرمی گریه به سودای تو دامانم سوخت همچو صبح از اثر داغ، گریبانم سوخت

2 هیچ جایی اثری نیست ز خاکستر من آتش عشق تو از بس که پریشانم سوخت

3 کیست این شعله ی بی باک ندانم، کآمد آنچنان در نظرم گرم که مژگانم سوخت

4 از سموم چمن عشق چو شاخ سنبل استخوان ها همه در پیکر عریانم سوخت

5 کم ز پروانه نیم، لیک ندیدم هرگز آن قدر گرمی ازان شمع که بتوانم سوخت

6 قاتلم را نشناسند درین بزم، که عشق همچو پروانه به شب های چراغانم سوخت

7 سبزه ی دامن جویم، ولی از شوق سلیم حسرت تشنگی ریگ بیابانم سوخت

عکس نوشته
کامنت
comment