-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 محل گرمی جولان بزیر سرو بلندش قیامتست قیامت نشست و خیز سمندش
2 تصرف از طرف اوست زان که وقت توجه دراز دستتر از آرزوی ماست کمندش
3 میانهٔ هوس و حسن بستهاند به موئی هزار سلسله برهم ز جعد سلسله بندش
4 نهاد یاری مهر و وفا به یکطرف آخر دل ستیزه کز جنگجوی جور پسندش
5 هزار جان گرامی فدای ناوک یاری که گاه گاه شود پر کش از کمان بلندش
6 ز خلق دل به کسی بند اگر حریف شناسی که نگسلد ز تو گر همه از آهنست میشکنندش
7 مدار باک اگر کرد دل به من گله از تو که پیش ازین ز تو بسیار دیدهام گلهمندش
8 درم خریده غلام ویست محتشم اما صلاح نیست که گویم خریده است به چندش