1 نفس شریر بدرگ غدار خیره را ازکار بد چو منع نمایی بترکند
2 نف شریر چیست شراری که هرکجا افتاد سوز او به دگر جا اثرکند
1 ای صفاهان مژده کاینک شاه دوران می رسد جسم بیجان ترا از نو به تن جان میرسد
2 غصه را بدرود کنکاید مسرت این زمان درد را پیغام ده کاین لحظه درمان میرسد
1 دلی که هر چه کند بر مراد یار کند نخست ترک مراد خود اختیارکند
2 گرچه ترک مراد خود اختیاری نیست که عاشق آنچه نماید به اضطرارکند