- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رگ در تنم ز شورش سودا گسیخته پیوند من ز جان شکیبا گسیخته
2 یارای عقل نیست عنان داریم دگر زنجیر من بهار به صحرا گسیخته
3 الفت کم و غرور فراوان و عهد سست سررشتهٔ امید ز صد جا گسیخته
4 اشک روان به بوم و برم تا چها کند سیلی چنین عنان مدارا گسیخته
5 تا چند ساز ناله به کوه و کمر کنم از زخمه ناخنم رگ خارا گسیخته
6 طالع نگر گه با همه صدق و صفای دل الفت میانهٔ من و مینا گسیخته
7 در خاکمال عرصهٔ دنیا، دلم حزین ماند به قطره ای که ز دریا گسیخته