رگ در تنم ز شورش سودا گسیخته از حزین لاهیجی غزل 868

حزین لاهیجی

آثار حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

رگ در تنم ز شورش سودا گسیخته

1 رگ در تنم ز شورش سودا گسیخته پیوند من ز جان شکیبا گسیخته

2 یارای عقل نیست عنان داریم دگر زنجیر من بهار به صحرا گسیخته

3 الفت کم و غرور فراوان و عهد سست سررشتهٔ امید ز صد جا گسیخته

4 اشک روان به بوم و برم تا چها کند سیلی چنین عنان مدارا گسیخته

5 تا چند ساز ناله به کوه و کمر کنم از زخمه ناخنم رگ خارا گسیخته

6 طالع نگر گه با همه صدق و صفای دل الفت میانهٔ من و مینا گسیخته

7 در خاکمال عرصهٔ دنیا، دلم حزین ماند به قطره ای که ز دریا گسیخته

عکس نوشته
کامنت
comment