- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ناقلی در پیش آن شیخ کبیر گفت هر روزی یکی داننده پیر
2 میکند ختمی و در عمری دراز کار او انیست گفتم با تو باز
3 شیخ گفتش زان همه قرآن دمی دامنش نگرفت یک آیت همی
4 گر گرفتی آیتی زان دامنش نیستی پروای خواندن چون منش
5 درد او گر دامنت گیرد دمی رستگاری یابی از عالم همی
6 بوی این درد از دل سرمست تو گر توانی برد بردی دست تو
7 عاشقان این درد از راه دراز میشناسند ای عجب از بوی باز