1 آنم که رعیت کمینم دهر است تریاق زمانه با خلافم زهر است
2 عالم به ممالک جلالم شهر است دریای محیط خندق آن شهر است
1 دو عالم سوختن نیرنگ عشق است شهادت ابتدای جنگ عشق است
2 هز آن گرد بلا کز دهر خیزد دلیل شوخی شبرنگ عشق است
1 من بلبل آن گل که گلابش همه خون است مرغابی آن بحر که آبش همه خون است
2 خونم به گلو ریز که بیمار محبت آشوب نشانست و به آبش همه خون است
1 زخم از دهان تیغ ربودن نزاع ماست تسلیم گشتن و بتپیدن سماع ماست
2 در پیشگاه دیر و حرم، هر کجا، که هست دین شکسته و دل پر خون متاع ماست