شکر نامحصور و حمد نامحدود از عبید زاکانی مقدمه 1

عبید زاکانی

آثار عبید زاکانی

عبید زاکانی

شکر نامحصور و حمد نامحدود حضرت واجب الوجود را- جلت قدرته- که زیور عقل را پیرایه وجود انسان ساخت تا به وسیلت...

شکر نامحصور و حمد نامحدود حضرت واجب الوجود را- جلت قدرته- که زیور عقل را پیرایه وجود انسان ساخت تا به وسیلت آن در کسب اخلاق حمیده و اوصاف جمیله غایت جهد مبذول گردانید و صلوات نامعدود نثار روضه منور معطر سید کائنات محمد مصطفی علیه اکمل التحیات باد که کسوت خلق و منشور خلقش به طراز«لولاک لما خلقت الافلاک» و طغرای و انک لعلی خلق عظیم مطرز و موشح گشت، و سلام و تحایا بر اولاد و انصار او باد که بایهم اقتدیتم اهتدیتم. ,

اما بعد، بر رای اهل کمال- که روی سخن در ایشان است- پوشیده نماند که بر بدن هر فردی از افراد انسان جوهری شریف که آن را روح خوانند از عالم امر قل الروح من امر ربی موکل است و بر وی قهرمان. حقیقت آدمی عبارت از آن جوهر است و او پیوسته به ذات خود قائم است و از فنا محروس و مصون و مستعد ترقی و کمال. و چنانکه بدن از شهوات و لذات محسوس محظوظ می گردد و روی در عالم سفلی دارد، روح نیز از معرفت حضرت عزت که غایت همه غایات است- عز شانه و ادراک حقوق و افاضت خیرات بهره مند می گردد و روی در عالم قدس دارد، و چنانکه بدن به واسطه امراض مزمنه از خاصیت خود فرو ماند روح نیز کیفیتی و ماهیتی دارد که چون به مرضی از امراض که بدو مخصوص است- از حب جاه و مال و اکتساب شهوات و التفات به لذات عالم سفلی مبتلا گردد، از خاصیت فرو ماند که آن مشاهده حضرت ذوالجلال و ادراک معقولات و افاضت خیرات باشد. ,

همانا شاعر در این معنی گفته باشد: ,

4 ترا از دو گیتی برآورده اند به چندین میانجی بپرورده اند

5 نخستین فطرت پسین شمار تویی، خویشتن را به بازی مدار

و چنانکه اطبا همت بر ازالت امراض بدن و حفظ صحت آن مصروف گردانیده اند، انبیا نیز نظر همت بر دفع آفات و امراض روح گماشته اند تا او را از ورطات مهلکه و گرداب جهل و نقصان به ساحل نجات و کمال رسانند. مرد خردمند چون به نظر دقیق تامل نماید بر وی روشن شود که مقصود از ارسال مقلدان امانت رسالت تهذیب اخلاق و تطهیر سیر بندگان است. و این معنی بر لفظ شاعر بدین سیاق طاری: ,

7 گر نبی آید و ار نه تو نکو سیرت باش که به دوزخ نرود مردم پاکیزه سیر

خود حضرت رسالت نقاب از چهره عروس این معنی برانداخته و جمال این تلویح را بر سریر این تصریح جلوه داد که«بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» و قوانین این قسم را که علم اخلاق و حکمت عملی خوانند علمای سلف در مطولات که فهم قصیر این حقیر از ادراک شمه یی از آن قاصر است. استکمال خلق را به وجه احسن و طریق ایمن در قید کتابت کشیده اند. و از وقت و زمان مبارک آدم صفی تا بدین روزگار اشراف بنی آدم به مشقت بسیار و ریاضت بکمال، فهم فضایل اربعه را، که حکمت و شجاعت و عفت و عدالت است سعی بلیغ بتقدیم رسانیده اند، و آن را سبب سعادت دنیی و نجات عقبی شمرده اند و گفته اند: ,

9 به هر مذهب که باشی باش، نیکو کار و بخشنده که کفر و نیک خویی به ز اسلام و بد اخلاقی

اکنون در این روزگار که زبده دهور و خلاصه قرون است چون مزاج اکابر لطیف شد، و بزرگان صاحب ذهن بلندرای پیدا گشتند، فکر صافی و اندیشه شافی بر کلیات امور معاش و معاد گماشتند و سنن و اوضاع سابق در چشم تمیز ایشان خوار و بیمایه نمود؛ و نیز به واسطه کرور زمان و مرور اوان اکثر آن قواعد اندراس پذیرفته است احیای آن اوضاع بر خاطر خطیر و ظمیر منیر این جماعت گران آمد، لاجرم مردوار پای همت بر سر آن اخلاق و اوضاع نهادند و از بهر معاش و معاد خود این طریق که اکنون در میان بزرگان و اعیان متداول است چنانکه این مختصر بر شرح شمه یی از آن مقصور است پیش گرفتند و بنیاد کارهای دینی و دنیوی بر آن مبنا مستحکم گردانیدند. در معانی باز است و سلسله سخن دراز، در غرض شروع کنیم. ,

مدتی شد که این ضعیف عبید زاکانی را در خاطر اختلاجی می بود که مختصری مبنی بر بعضی اخلاق قدما که آن را خلق اکنون منسوخ می خوانند، و شمه یی از اخلاق و اوضاع اکابر این روزگار که این را مختار می دانند بتحریر رساند تا موجب فایده طالبان این علم و مبتدیان این راه باشد(لذا این رساله را) که به اخلاق الاشراف موسوم است در قلم آورد، و آن را بر هفت باب قرار داد هر باب مشتمل بر دو مذهب: یکی مذهب منسوخ که قدما بر آن نهج زندگانی کرده اند و یکی مذهب مختار که اکنون بزرگان ما اختراع کرده اند و بنای امور معاش و معاد بر آن نهاده اند. و هر چند که حد این مختصر به هزل منتهی می شود، اما ,

12 آن کس که ز شهر آشنایی است داند که متاع ما کجایی است

مامول این ضعیف در سعی این مختصر آنکه: ,

14 مگر صاحبدلی روزی به جایی کند در کار این مسکین دعایی

عکس نوشته
کامنت
comment