- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شاهد غیبی که خود مستور بود بود خود آیینه، خود منظور بود
2 عشق چون مشاطگی آغاز کرد پرده از روی نکویش باز کرد
3 از نخست آیینه ای پیشش نهاد آینه از صورت خویشش نهاد
4 عکس روی خویش در آیینه دید گرچه از عکسش شد آیینه پدید
5 بر جمالش حسنی از نو خواست عشق رویش از هر گونه ای آراست عشق
6 پس پریشان کرد زلف مشکبوی در حجاب زلف پنهان کرد روی
7 گر چه ما محروم از روی وییم هم اسیر زلف دلجوی وییم
8 تاکنون آیینه اش باشد به پیش عشق میبازد همی باعکس خویش
9 عاشق است او با صد استغنا و ناز عشق کس دیدست بی عجز و نیاز
10 صبر از عکسش چو نتواند حبیب عکس کی از اصل بتواند شکیب