-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شب نهان آن مستم از بالای سر بگذشت حیف بعد عمری کامد از من بی خبر بگذشت حیف
2 گرچه دیری بودم اندر هجر او گریان و خوار بر من از برق درخشان زودتر بگذشت حیف
3 سینه را کردم سپر تا نگذرد تیرش ز من بر سپر آمد خوش اما از سپر بگذشت حیف
4 عشرت شاهان ندارد لذت غمهای عشق روزهای من به غمهای دگر بگذشت حیف
5 دست و پا در بحر بهر آشنایی می زدم زو نشان نایافته آبم ز سر بگذشت حیف
6 زیستم شب بر امید بوی او وقت سحر بوی او نایافته وقت سحر بگذشت حیف
7 جامی سرگشته رو در کعبه مقصود داشت ره به سر نابرده ایام سفر بگذشت حیف